خانم دل آرا دشت بهشت در رمان بارانک سعی دارد که به مخاطب نشان دهد نگفتن حرفها در موقع و زمان خاص خود چه عواقب سنگینی برای یک نسل ایجاد میکند . طنز پردازی های گاه و بیگاه رمان بارانک مخاطب را در عین جدیت وادار به ادامه دادن میکند.
مقدمه رمان بارانک :
تقدیمی
وقتی هم پای نوشته هایم شدی که جرئت در میان گذاشتن سوژه هایم را با هیچکس .نداشتم هرچه تقدیمت کنم، کافی نیست… «سارا»ی نازنینم…
«آرام آرام گام هایش را به خط دل شتاب می دهد، طفل نوپای عشق نادیده ،راه طی جادههای دل بستن میکند
هراسش را میپوشاند و دل به جنون وصل می دهد… و ناگهان از راه می رسد… او و تمام دیوانگی هایش.
دیوانه بود و عاشق
جنون بود و عشق
و این ازل و ابد تمام آفرینشها بود:
عشق..
«زینب دیلمی»
خلاصه رمان بارانک :
هانیه دختری در یک خانواده شلوغ سالها قبل نامزدیش را به دلایل نامعلومی بر هم میزند و حالا بعد از فوت پدر با باز شدن وصیت نامه که همه فرزندان باید به آن عمل کنند اختلافات به وجود می آید که ریشه ی قدیمی دارد.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.